بهشاد صالح جوبهشاد صالح جو، تا این لحظه: 15 سال و 6 روز سن داره

بهشاد هستی من

بزرگترین روز زندگی من و تو پسرم03/03/91

درود به تو پسر عزیزم که باعث افتخاری امروز اولین روز کلاس تو در مهد کودک ارس واقع در خیابان ریحانی کوچه ارس می باشد امروز صبح ساعت 6 بیدار شدم وتو را ساعت ٦:٥٥ بیدار کردم خوابت می امد و بزور بیدار شدی بعد 2 تایی پیاده رفتیم کلاس. تو به من گفتی مامان اینجا نمان زودی برو ظهر بیا دنبالم .دلم پر از استرس و اشوب بود یک حس شادی با غصه داشتم خوشحال بودم که داری بزرگ و مستقل می شی ناراحت بودم که بلایی سرت نیاد .دیروز بعد از ظهر با هم رفتیم وسایل مورد نیازت را خریدم . شهریه کلاست با ناهار و صبحانه تا ساعت 16 برای هر ماه 225000 هزار تومان است و خرید ملزومات ماهانه 100 هزار تومان - دوستت دارم عزیزم و می بوسمت ...
3 خرداد 1391

بهشاد بلا 91/02/31

درود پسرم الان مدت یک ماه است که بابا بهنام رفته خارج الان ترکیه است برایت یک ب ام و خریده است تو خیلی دوسش داری و براش دلتنگی چریشب دیدم داری گریه می کنی گفتم چی شده مامانی گفتی دلم برای ب ام و تنگ شده من فکر کردم دلتنگ بابا بهنامی گقتی اره ولی بیشتر برای ماشینم دلتنگم . دیشب داشتیم فیلم ایزل را می دیدیم تو شیطانی کردی بابا عادل عصبانی شد و تو را دعوا کرد گفتی حرف زشت زدی هرچی بهت چیزی نمی گویم از رو نمی روی اعصبانی هستم بابا عادل حرفم را گوش کن. ما کلی خندیدیم  . دندانپزشکی هم رفتی دندانت را پانسمان کردی با گریه و داد و بیداد وقتی تمام شد گفتی خانم دکتر پس کو جایزه من گفت جایزه هم می خواهی گفتی اره دیگه پسر خ...
31 ارديبهشت 1391

سالروز تولد 3 سالگی اقا بهشاد جونی

درود پسر عزیزم امسال تولدت را در سفره خانه شبستان در خیابان سمیه گرفتیم خیلی خوش گذشت حتی اقای ماهی صفت هم انجا برنامه ویژه داشت به همه خوش گذشت مهمانهای تو عبارتند از : 1- بابا عادل و مامام شیریت = ربع سکه با دوچرخه سبز 2- بابا بهنام و مامان شیدا = تمام سکه با لگوی ماشین 3- خان دایی و سحر جون و کیارشی = ماشین و ربع سکه 4- دایی مهدی و پریناز= لگو خانه و ماشین مک کویین با پمپ بنزین 5- خاله راحله و عمو هومن و ارین جون = ماشین طلا   این شعر هم تقدیم به تو پسرم : بازم شادی و بوسه ، گلای سرخ و میخک میگن کهنه نمی شه تولدت مبارک تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا و جود پاکت اومد تو جمع...
2 ارديبهشت 1391

اولین داندانپزشکی

اولین داندانپزشکی را در سن 2 سال و نه ماهگی رفتی پیش خانم دکتر توحیدیان به آدرس جردن خیابان عاطفی شرقی - 4 عدد دندان برای پر کردن داری که اولین را در مورخه 6/12/90 و دومی را 10/12/90 پر کردیم و سومی را مورخه 17/12/90 ساعت 16 باید پر کنی امیدوارم پسر خوبی باشی و تحمل کنی دوستت دارم .
21 فروردين 1391

نوروز 91

نوروز امسال از تاریخ 90/12/28 الی 12/1/91 به ترکیه شهر کوش آداسی رفتیم من حامله بودم و 2 ماه داشتم اصلا حالم خوب نبود یادم یک روز صبح که حالم به هم خورد تو ترسیدی . حرف با مزه ای که اینجا زدی این بود یک روز بابا برایت نقاشی ما را کشید یعنی مامان و بهشاد جونی و بابا بهنامی بعدش تو با دیدن نقاشی گفت بابای تو اینجا دماغت کوچک شده عمل کردی و ما کلی خندیدیم . یک روز داشتم پوشکت را عوض می کردم گفتی مامام الان روز شده دودولم بیدار شده و وقتی پوشک می کنی شب می شه می خوابه و ... دوستت دارم امید وارم سلامت باشی راستی نی نی کوچو لو را از دست دادیم و تو یکی یک دانه من هستی عزیزم .     ...
21 فروردين 1391

از مورخه 10/12/90 تا 28/12/90

درود پسرم . این روزها کار من در شرکت و خانه بسیار زیاد است و تو هم بسیار شیطانی - مامان شیرین و بابا عادل 16/12/90 دارند میرند مکه . قرار تو بری خانه کیارش . دیشب 15/12/90 به بابا بهنام گفتی بابا مگه تو اعصاب نداری این قدر بد اخلاقی کلی خندیدیم و ذوق کردیم .
16 اسفند 1390

جمعه 06/12/90

سلام بهشادی امروز جمعه یک کار خیلی با حال کردی برای شیر خوردن شیشه می خواستی و چون نداشتم گفتی مامان چرا شیشه را گفتی بندازم دور بریم بیاریم و در حمام بشوریم بعد بخوریم .
7 اسفند 1390